بازسازی روان در پساجنگ / از زخم تا امید

گذشته از آمادگی روحی و روانی جامعه در حین بروز بحران‌ها از جمله جنگ نظامی، بازسازی و بازتوانی روحی شهروندان پس از دوره تنش یک الزام و البته هنر روانشناسی است که باید با دقت نظر بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

به گزارش قاب خبر و به نقل از ایرنا، بازسازی روانی جامعه پس از جنگ، فرآیندی پیچیده و چندوجهی و به گفته کارشناسان، موفقیت آن مشروط به همکاری سه‌گانه حکومت، جامعه مدنی و نهادهای تخصصی است. بدون شک پس از پایان یک جنگ، تنها بازسازی ساختمان‌ها کافی نیست، چراکه بازتوانی روح و روان مردم جنگ دیده و بازگشت آنها به روال زندگی عادی قبل از تنش یک امر بسیار حیاتی محسوب می شود.

کارشناسان این حوزه معتقد هستند جامعه ‌ای که بتواند از بحران جنگ برای روایت‌ های همبستگی ‌ساز استفاده کند، نه تنها بهبود می ‌یابد، بلکه به تاب ‌آوری پایدارتری دست پیدا می‌کند، بنابراین سرمایه‌ گذاری بر سلامت روان پس از جنگ، زیربنای ضروری برای توسعه پایدار و صلح آینده است.

حدود سه هفته از آتش بس متزلزل تجاوز ۱۲ روزه رژیم غاصب اسراییل به خاک ایران می گذرد و با توجه به ابعاد حمله به غیرنظامیان و از طرفی پیوندهای روحی و خانوادگی عمیق ایرانیان، روان عده بسیاری در جامعه همچنان درگیر اضطراب و غم این جنگ تحمیلی است.

هرچند احساس همدری و تسلی دادن عزیزان جزو ارزشمندیی از فرهنگ غنی ایرانی اسلامی است، اما باید به این نکته نیز توجه داشت که جوامع پس از جنگ نیاز به ترکیبی از حمایت های غیررسمی مثل فامیل و خدمات رسمی مثل مشاوره دارند تا به صورت اصولی در روند بازسازی روانی قرار گیرند.

اضطراب کودکان و دغدغه والدین در سایه نبود آگاهی

در گفتگو با مادر یکی از کودکان فامیل متوجه شدم فرزندش که البته جزو دانشجویان ممتاز دانشگاه هم هست، همزمان با آغاز جنگ، دچار اضطراب شدید شده بود و حتی از خوردن و آشامیدن هم امتناع می کرد مگر به قدر رفع ضعف.

این جوان که داستان جنگ را تنها از طریق فیلم و کتاب دیده و خوانده بود، حالا ناخواسته بدون آمادگی روانی قبلی وارد تنشی شده بود که چگونگی مواجهه با آن را نمی دانست و کمک والدین و اطرافیان هم برای او نتیجه چندانی نداشت.

همکاری هم می گفت خواهرش با آغاز جنگ دچار حملات پانیک (حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع) شده بود و اصلا حاضر نمی شد در خانه بماند و به همین خاطر به زیرزمین رفته و هر لحظه در ترس مرگ، روزگار می گذراند.

والدین بسیاری همچنان در خصوص اضطراب کودکان خود در خصوص جنگ صحبت می کنند و می گویند با وجود آتش بس، اما فرزندشان همچنان درگیر ترس و آشفتگی از نوع رفتار، حرف زدن و حتی تغییر بازی هایشان مشخص است.

اما، یک نکته مشترک در سخن این افراد نهفته است، استیصال. چه باید کرد؟ هیچکدام سواد روانشناسی در این خصوص نداشتند و حتی در مواردی با نوع مواجهه خود، موجب تمدید تشویش اطرافیان شده و با وجود آتش بس، ذهن آنها همچنان درگیر شرایط جنگی است؟

حال باید با این افراد چگونه رفتار کرد؟ بازسازی و بازیابی روانی و نوع مواجهه اطرافیان با عده ای که همچنان در اضطراب شب و روزهای تجاوز نظامی هستند چگونه باید باشد؟ هرچند فرهنگ غنی تسلی دادن از دیرباز در ایران نهادینه است اما آیا این امر کافیست؟ در چه صورتی باید مداخلات حرفه ای صورت بگیرد؟

یک کارشناس ارشد روانشناسی عمومی در پاسخ به این پرسش ها می گوید: درک تجربه‌ های افرادی که پس از پایان جنگ همچنان با اضطراب و پیامدهای روانی آن دست‌ و ‌پنجه نرم می‌ کنند، برای شناخت عمق آسیب ‌های جنگ ضروری است.

افسانه میرزایی با اشاره به علائم مختلف جسمی و روانی این افراد افزود: علائم جسمی مانند بی خوابی، کابوس، تغییر اشتها و وزن، خستگی مزمن، تپش قلب و تعریق و رفتارهایی مانند ترس دائم، احساس بی پناهی، اجتناب از اجتماع و حساسیت نسبت به محرک ها از علائم روانی هستند.

وی با بیان اینکه تشدید و تداوم علائم روانی هشداری برای فعال ماندن سیستم تهدید مغز است گفت: باید روال عادی زندگی این افراد بازسازی شود که در مواردی حضور روانشناس در کنار آنها الزامی است همچنین نیازمند درک این نکته هستند که واکنش آنها غیرطبیعی نیست، بلکه پاسخ طبیعی به شرایط غیرطبیعی است.

این کارشناس ارشد روانشناسی اظهار داشت: آلام روانی جنگ مانند زخم ‌های فیزیکی به زمان و مراقبت تخصصی نیاز دارد، چراکه جنگ‌ ها به ویژه در طولانی مدت، نه تنها زیرساخت ‌های فیزیکی را نابود بلکه روح جمعی و روان فردی جامعه را نیز به شدت آسیب‌ پذیر می کنند.

به گفته میرزایی فرآیند بازتوانی روانی پس از جنگ، نیازمند رویکرد چندسطحی و بلندمدت است که در ابعاد گروه های مختلف جامعه و راهکارهای فردی و اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد.

آسیب‌ روانی جنگ بر گروه‌های مختلف

کودکان

این کارشناس ارشد روانشناسی با تاکید بر اینکه کودکان جزو آسیب پذیرترین اعضای جوامع جنگ زده هستند، گفت: بسیاری از کودکان در مناطق جنگی دچار افسردگی می‌ شوند و علائمی مانند کابوس‌ های مکرر، شب‌ ادراری، تاخیر در رشد کلامی و وابستگی شدید به والدین را نشان می‌دهند.

میرزایی تاکید کرد: در صورت تشدید این علائم و عدم درمان اصولی آنها، این آسیب‌ ها ممکن است تا بزرگسالی ادامه یافته و بر روابط عاطفی و شغلی آینده افراد تاثیر بگذارد.

بزرگسالان

به گفته وی در برخی منابع، شیوع اختلال استرس پس از سانحه در ۲۰ تا ۳۰ درصد بازماندگان، همراه با علائمی مانند فلش‌ بک، بی‌ خوابی، تحریک‌ پذیری و اجتناب از موقعیت‌ های مرتبط با جنگ گزارش شده است.

وی تصریح کرد: نباید با استفاده از کلماتی مانند “مردان قوی تر هستند”، “مرد که گریه نمی کند” و یا “آدم بزرگ ها که نباید بترسند” به آسیب روانی بزرگسالان دامن زد، چراکه با پس زدگی روحی مواجه می شوند و احتمال افزایش افسردگی و اضطراب در آنها بیشتر می شود.

زنان

این کارشناس ارشد روانشناسی در خصوص زنان نیز معتقد است با افزایش مسئولیت ‌های اقتصادی و مراقبتی در دوران جنگ، فشار روانی مضاعفی بر این قشر وارد می شود.

میرزایی اظهار داشت: مطالعات نشان می ‌دهد زنان اغلب در یک قانون نانوشته، مسئولیت نگهداری از چارچوب عاطفی خانواده را در شرایط بحران بر عهده می‌ گیرند و همین امر منجر به تحمیل بار روانی بیشتر بر آنها خواهد شد.

نیروهای نظامی

وی ادامه داد: نیروهای نظامی که به طور مستقیم با جنگ درگیر هستند، رنج روانی چشمگیر ناشی از مرگ و شهادت همکاران خود را تجربه کرده و به دلیل دوری از خانواده، همزمان نگران عزیزان خود هستند که این امر موجب فشار روانی مضاعف بر آنها می شود.

میرزایی گفت: این افراد بین ماندن در کنار خانواده و مبارزه برای دفاع از وطن، گزینه دوم را انتخاب کرده اند و مسوولیت سنگینی را احساس می کنند که در نتیجه تداوم جنگ و عدم تقویت روانی، دچار نوعی فرسایش روحی می شوند.

راهکارهای بهبود روانی

حفظ نظم روزمره

وی در خصوص راهکارهای فردی و اجتماعی بازسازی روانی اظهار داشت: بازگشت به نظم روزمره و تنظیم برنامه ‌های منظم خواب، تغذیه و فعالیت ‌های بدنی سبک به بازیابی حس امنیت و ثبات کمک می کند.

گفتگوهای درمان ‌محور

این کارشناس ارشد روانشناسی ادامه داد: همچنین ایجاد فضای امن برای بیان تجربیات از طریق جلسات گروهی، مشاوره‌های فردی و گفتگوهای خانوادگی از درون ‌ریزی و انباشت احساسات منفی جلوگیری خواهد کرد.

میرزایی اضافه کرد: این هدف را می توان از طریق دید و بازدیدهای خانوادگی پیگیری کرد چراکه گردهمایی‌ خانوادگی فضایی امن برای به اشتراک گذاشتن خاطرات، گریه جمعی و ابراز دردهای روحی فراهم و به افراد کمک می‌ کند تا تجربیات را در چارچوب حمایت عاطفی فامیل پردازش کنند.

وی با تاکید بر اینکه دید و بازدیدهای خانوادگی نقش حیاتی در بازسازی روحی و روانی جامعه ایفا می ‌کنند گفت: این سنت فرهنگی چندین کارکرد در بافتار پساجنگ دارد از جمله اینکه موجب تقویت انسجام اجتماعی، تاب آوری، امیدآفرینی و کاهش انزوا و اضطراب می شود.

محدودیت مواجهه با اخبار

به گفته میرزایی کاهش مصرف اخبار منفی و تصاویر خشونت ‌بار به میزان بسیار زیادی از سطح استرس کم می کند بنابراین توصیه می‌ شود اخبار تنها از منابع معتبر و در زمان‌ های مشخص پیگیری شود.

نقش نهادها و دولت در بازسازی مبتنی بر جامعه

این کارشناس ارشد روانشناسی می گوید: ایجاد مراکز مشاوره سیار در مدارس، مساجد و محلات، همراه با راه ‌اندازی خطوط تلفنی رایگان مشاوره، آموزش کمک‌ های اولیه روانی، تربیت مربیان، معلمان و امدادگران برای شناسایی علائم آسیب‌های روانی و ارائه مداخلات اولیه باید توسط دولت و نهادهای خصوصی و امدادی صورت گیرد.

میرزایی با تاکید بر بازسازی مبتنی بر جامعه افزود: استفاده از ظرفیت سازمان ‌های مردم نهاد، رهبران محلی و داوطلبان برای برنامه ‌های فرهنگی هنری، به بازسازی روابط اجتماعی کمک می ‌کند.

وی ادامه داد: رسانه ها نیز باید بر روایت‌ های همبستگی‌آفرین و موفقیت ‌های بازسازی تمرکز کرده و با ترویج گفتمان صلح و قدرت کشور، مردم را نسبت به امنیت روحی و جسمانی امیدوار کنند.