نسل Z، دستور نمیپذیرد! بچهها را چطور همراه کنیم؟
در روزگار ما که سرعت تغییرات رفتاری و فکری کودکان و نوجوانان سرسامآور است، دیگر نمیتوان با نسخههای قدیمیِ تربیتی، مسیر تربیت را ادامه داد. بچههای امروز، حرف شنویشان را با منطق، احترام و تعامل معنا میکنند، نه با فرمان و اطاعت. و والدینی که این تفاوت را نبینند، ناخواسته وارد یک میدان فرسایشی خواهند شد؛ میدان سوءتفاهمها، لجبازیها و سکوتهای سرد. برای فهمیدن اینکه چرا فرزندان گاهی گوش نمیدهند، اول باید دانست چگونه باید شنیده شوند.
در همین راستا با دکتر سیما فردوسی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، به گفتوگو نشستیم. او در این گفتوگو به نکاتی کلیدی درباره ریشههای نافرمانی کودکان و نقش والدین در شکلگیری آن اشاره میکند.
سیما فردوسی، روانشناس در ابتدا تأکید میکند:«همه گوش نکردنها یک علت ندارد و ممکن است به دلایل مختلفی باشد. مثلاً ممکن است خودِ مادر یا پدر رفتار خشنی داشته باشند یا توقعاتی خیلی بالا و خارج از توان فرزندشان داشته باشند. یا ممکن است باعث دلخوری بچه شده باشند، حالا بچه هم دارد تلافی میکند یا عمل متقابل بهمثل انجام میدهد و گوش نمیدهد.»
«البته در دو مقطع سنی هم این رفتار طبیعی تلقی میشود. در حدود ۴ سالگی، بچهها میخواهند خیلی چیزها را خودشان تجربه کنند، محیط پیرامونشان را بشناسند. ممکن است کاری را که به آنها گفتهاند انجام نده، فقط به خاطر تجربه کردن انجام دهند. مرحله بعدی در دوره نوجوانی است؛ در این دوره هم نه اینکه بخواهند والدین را ناراحت کنند، بلکه میخواهند ادعای یک هویت مستقل برای خودشان داشته باشند. یعنی بگویند “من رأساً تصمیم میگیرم، من بچه نیستم و لازم نیست حتماً به آنچه شما میگویید گوش بدهم”. اینها مراحلی از رشد هستند.»
فردوسی درباره تأثیر سبک تربیتی والدین میگوید:«اگر والدین از حالت تعادل خارج شوند و دچار افراط یا تفریط شوند، یعنی یا بسیار سختگیر باشند یا بیش از حد سهلگیر، هر دو حالت مضر است. اگر والدین خیلی سخت بگیرند، بچه رفتار عکس را انجام میدهد؛ میخواهد تلافی کند. اگر خیلی آسانگیر باشند، بچه هر کاری دلش بخواهد میکند و باز هم به حرف والدین گوش نمیدهد؛ چون آنها را مظهر اقتدار نمیبیند. اینجاست که افراط و تفریط در روشهای تربیتی پاسخ نمیدهد و والدین باید آن حد متعارف از اقتدار را داشته باشند.»
او در ادامه نسبت به تکرار مداوم دستورها یا فریاد زدن هشدار میدهد:«امر و نهی زیاد، بهویژه برای نسل امروز، که در واقع نسل Z را تشکیل میدهد، اثر معکوس دارد. این بچهها از تکرار بدشان میآید. بنابراین، وقتی والدین یک مطلب را خیلی تکرار میکنند، بچهها واکنش معکوس نشان میدهند. یعنی والدین هرچه بیشتر تکرار کنند، نتیجه عکس میگیرند.»
این روانشناس تربیتی درباره مهارتهای مورد نیاز والدین برای همراه کردن بچهها چنین توضیح میدهد:« والدین باید رفتاری معقول داشته باشند و همچنین نظم و قانونگرایی را مطرح کنند. یعنی خانواده قانون دارد و اگر ما به تو میگوییم کاری را انجام بده، بر اساس قانون خانواده است که میگوییم. باید بچهها را تشویق کرد که قانونگریز نباشند و بدانند که خانواده هم مثل هر جای دیگری مقرراتی دارد که باید آنها را اجرا کرد.»
به باور این روانشناس، میزان گوش دادن بچهها به والدین، به شدت تحت تأثیر گوش دادن والدین به بچههاست. او تصریح میکند:« این تأثیر متقابل است. البته والدین باید ببینند خواسته کودکانشان معقول است یا نه، چون به هر چیزی هم نمیشود گوش داد. اگر خواستهای طبیعی و معقول است و جزو نیازهای بچه محسوب میشود، و ما روی آن پافشاری کنیم یا لجبازی کنیم و اجابتش نکنیم، معلوم است که آنها هم جریتر میشوند و ممکن است بخواهند تلافی کنند. رفتارهای بسیار سختگیرانه، وسواسگونه یا تحقیرآمیز از سوی والدین موجب لجبازی بچهها میشود.»
فردوسی در پاسخ به این پرسش که برای افزایش مشارکت و همکاری کودکان در خانه چه باید کرد، تأکید میکند:«تنبیه بدنی اصلاً جایز نیست و به هیچ وجه نباید بچهها را کتک زد، چون پیامدهای بسیار بدی دارد. ما باید بچهها را تشویق کنیم به اینکه در خانواده مسئولیتپذیر باشند، قانون و مقررات را رعایت کنند. اگر این کارها را بکنند، قطعاً مورد تأیید و تشویق قرار میگیرند.»
او در مورد تنبیههایی مانند گرفتن گوشی تلفن نیز میگوید:«اینگونه محرومیتها و محدودیتها هم باید از قبل با بچهها طی شود. باید به آنها گفته شود که اگر رفتاری نادرست داشته باشند، ممکن است مثلاً برای یک روز گوشیشان گرفته شود؛ البته اگر رفتار درستی داشته باشند، تایید، تشویق و پاداش هم در انتظارشان است.»
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰