قاب خبر: یک روز میخواهم دست نوهام را بگیرم و به او بگویم عصاره زندگی پدربزرگ تو همان دوران اسارت بود که خداوند آیات و عظمت خودش را به ما نشان داد و فهمیدیم در مختصات هستی با این عظمت ذرهای بیش نیستیم، در اسارت ما خود را به برزخ نزدیکتر از آزادی میدیدیم، آنجا کسی به کسی نبود، مرگ به ما نزدیک بود و هر لحظه تصور میکردیم بعثیها ما را اعدام میکنند.