همیشه دلم میخواست مادری را با سنجاق قفلی توی کشویم، وصل کنم به عشق دیگرم! «نوشتن»...اما وقتی دخترم به دنیا آمد انگار که همه سنجاق قفلی های دنیا را جمع کرده بودم و ریخته بودم دور که یک وقت دستش را زخم نکند. ولی هشت ماهگی اش یک سنجاق تازه گیرم آمد.
شما باید به خوبی آماده باشید تا چند دقیقه پس از شروع سفرهای طولانی با ماشین، حالتی از خستگی و فریاد رخ دهد
مدیرکل ورزش و جوانان لرستان گفت: مرکز «وصال شیرین» با هدف تسهیل برگزاری مراسم ازدواج برای زوجهای جوان افتتاح میشود.
یک شب که شله زرد نذری توی ظرفهای یکبار مصرف می ریختم تا بین در و همسایه پخش کنیم، یاد همسایه طبقه اول افتادم. یک ظرف دیگر هم آوردم و پر کردم از شله زرد، رویش دارچین ریختم و گل محمدی گذاشتم. تلفن را برداشتم و شماره اش را گرفتم. پیش خودم فکر کردم بگذار یکبار هم بی برنامه تا کنم با آدمها. دلی و سرخوش